- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
شدی به زهـر حرامی دچـار، افتادی به راه حـجـره به چـشمان تار افتادی شـبـیـه فـاطـمـه، بیاخـتـیـار افـتـادی نـوشـتـهانـد که پـنـجـاه بــار افـتــادی به لب رساند مکافاتِ زهر، جانت را عبایِ روی سرت کُشت شیعـیانت را دلیل و منشأ نور و وجود خـورشیدی اگرچه خاک بر اندام و جامهات دیدی تنت ضعیف شد از سوز زهر و لرزیدی شبیه مـارگـزیـده به خویش پـیچـیـدی به چشم خیس، دو دستت به سوی در بردی به یاد فاطمه بودی و بد زمین خوردی گـلیمِ جـمع شده، از خـجـالـتت گـریید عبای روی سر از هتک حرمتت گریید میان مشت تو، تـسـبیح تربتت گـریید دو پلک زخم و ترت، وقت غربتت گریید نبود حجرۀ دربـسته، بسترت ایکاش زمان پر زدنت بود خواهرت ایکاش به گریه زمزمه کردی وَ إن یَکادت را طلب نمودهای از سوی حق، مرادت را از آستـان خـدا خـواسـتی شـهـادت را صدا زدی به لب تـشنهات جوادت را به خاک حجره تنت را رسانـدهای آقا هزار شکـر که تـشـنـه نـمـانـدهای آقا هزار شکر که با شمر، رو به رو نشدی اسـیـر خـنـجـر خـولی تـنـدخـو نشدی به دست خواهرت ای شاه، جست و جو نشدی هزار شکر که با ضربه، پشت و رو نشدی چقدر خورد به گـودی قـتلگه، ضربه حسین و خـنجر کُند و دوازده ضربه
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
از تب زهـرِ نـفـسگـیر، تنت میلرزد همچـنان مـار گـزیـده، بدنت میلـرزد چه کنم ناله ز دل، وقت تردد نکشی؟! چه کنم تا که عبا را به سر خود نکشی؟! رنگ در چهره نداری و رخت زرد شده مهربان، دست رئوفت چقدر سرد شده شـمـس نـورانی افـلاک، زمین افـتادی باز هم پا شدی از خاک، زمین افتادی بر زمین پیکر خود را مکش اینقدر بس است تا به حجره، پر خود را مکش اینقدر بس است به در حجره رسیدی، به غمت چیره شدی یاد مادر، به در حجرۀ خود خیره شدی عمر پر برکت و پر مرحمتت شد طی، وای رو به قبله شدهای، قـبلۀ عالم، ای وای خاطرت باز سوی کرب و بلا جمع شده فرشهای کف این حجره چرا جمع شده؟! نه رد سرمه به چشم است، نه رد اخم است کار گریه به حسین است، دو پلکت زخم است خواهرت نیست کنارت، به عیادت برسد انـدکی صبـر کن آقا که جـوادت برسد غم مخور تا که جوادت به دلت تاب دهد تشنهای؟ زود به دستت قـدحی آب دهد بین این حجره کسی سنگ به سویت نزند پنجـۀ شـمر لعـین شانه به مـویت نزند حرمله نیست، سنان نیست، خیالت راحت خواهرت دل نگران نیست، خیالت راحت دم آخـر احـدی دست به خـنجـر نَـبـَرد بین این حجـره کسی پیـرهنت را ندرد داغدار غم جدت شدهای؟ نیست عجیب بازهم روضه بخوان، ناله بزن یابن شبیب
: امتیاز
|
مدح و منقبت حضرت امام رضا علیهالسلام ( زیارت مخصوصه حضرت)
گـفتم نمانده است مرا راه پیش و پس آزاد کن کـبوتر خود را از این قـفـس بیـمـاری فـراق بـرایـم بـس است بس لطفی کن ای کریم و به فریاد ما برس سلطان نظر به اشک من و نالهام نمود دعـوت به میـهـمـانی هر سالهام نمود اینجا برای من، من بیچاره جا که هست باشد مریض میشوم اصلا شفا که هست گم میشوم میان حرم، آشنا که هست اصلا چه احتیاج به مردم؟ رضا که هست زائـر چرا به غـیر رضـا آرزو کـنـد بایـد که این جـهـان شـود آمـادۀ فـرج هـیهـات اگر به شـانه گـذاریم بار کج هرچند بسته بر فقرا طوف و راه حج باز است تـا ابـد حـرم ثـامـن الحـجـج باید هـمیشه روی به دارالـشـفـا کـنـیم سـلـطـان سـلام بـاز به پـابـوس آمـدم هر جور شد به عشق تو تا طوس آمدم امـسـال هم زیـارت مخـصـوص آمدم اما بـبـیـن که با غـم و افـسـوس آمـدم غرق غـم است قـلبم و ناجور میزند امـسـال هـم خـدا کـنـد آدم کـنـی مـرا نذر عـزا و تکـیـه و پرچـم کـنی مرا نامحرمم مگر که تو محـرم کنی مرا خـرج عـزای مـاه مـحـرم کـنـی مـرا جـان جــواد روزی اشـک مــرا بــده کم کـم ز راه میرسـد آقـای بـیکـفـن ما را به قـافـلـه بـرسـان یا ابا لحـسـن دلتنگ روضهایم و پـریـشان سوخـتن دلتنگ گـریه بر غـم آن پـارهپـاره تن مـا از قــدیــم نــوکـرتـانـیـم یـا رضـا
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
فتاده سخت در بستر، ولی چشمی به در دارد به چشم نیمبازش، چشم بر راه پسر دارد رسد عطر گُل روی جوادش بر مشام او دلی از غـنچه بهر دیدن او تنگتر دارد ازاین پهلو به آن پهلو، به خود پیچد درآن حُجره چه گویم من که زهر کین، چه کاری با جگر دارد جوادش مثل پروانه به گرد شمع میسوزد دلی از آتش داغ پدر، چون شعلهور دارد کنار بسترش زهرا، نشسته با فغان، گویا ز غمهای دل فرزند، دستی بر کمر دارد نه فرزندش نه مادر، چشم از او بر نمیدارد به امیدی که سر از بسترش، یک لحظه بر دارد دوباره شد به پا شور محّرم در وجود ما که او عزم سفر در آخر ماه صفـر دارد چه میداند کسی حال جواد غم گسارش را که او امشب شب شام غـریبان پدر دارد »وفایی» سینهات را بیتالأحزان غم او کن که هرکس را ببینی در عزایش چشم تر دارد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
مهی که در همه عمرش، خدای باور بود فضای مکتب توحـید، از او منّور بود کسی که خوانده نبی بضعة النبی او را گُل هـمیـشه بـهـار بـهـشت کـوثـر بود حـدیث سـلـسـلـۀ او زبـانـزد هـمـه شـد فـروغ بخـش دل عاشـقـان حـیـدر بود سرود هجـرت او تا به توس از یثرب بـرای اهـل ولایت، چـه درد آور بـود شرر به خـرمن جانش زدند در غربت دلـش از آتـش زهـر سـتـم مـکّـدر بود لبش به زمزمه و دیـدگان او پُر اشک لبان و دیـدۀ او چـشـمهسار کـوثـر بود چو شخص مارگزیده به خویش میپیچید میان حجـرۀ در بسـته دیـدهاش تر بود به یک نگاه به در، شعله بر دلش افتاد گمان کنم که در آن جا به یاد مادر بود شب فـراق گـذشت و گه وصـال رسید شبی که دیـدن روی گـلش، میّـسر بود پس از وداع جوادش، به پیـش دیدۀ او نفس نفس زد و در لحظههای آخر بود به روی بال ملائک به عرش میبردند گُـلی که از سـتم این زمـانه پـرپر بود اگرچه گـشت «وفایی» گُل نـبی پرپر از این شمـیم بهشتی جهان معـطّر بود
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
انـگـور میدهـند که قـربانیات کنند لازم نکـرده دعوت مهـمانیات کنند صدها رواق در جگرت زهر باز کرد میخـواسـتـنـد آیـنـه بـنـدانیات کنند هر شب تو بر غریبی خود گریه میکنی مردم اگر چه سجدۀ سلطانیات کنند تو نو به نو برای خودت گریه میکنی در صحن کهنه گرچه چراغانیات کنند وقـتی خـدا غـریـبی ما را نگـاه کرد فرمـود تا حـسین خـراسـانیات کنند زنهـای طـوس مثل زنـان بـنـیاسد جمـعـند تا عـزای پـریـشانیات کنند معصومه را به همرهی خود کشاندهای تـا قـبـلهگـاه زینب ایـرانـیات کـنـند
: امتیاز
|
زبانحال امام رضا علیهالسلام قبل از شهادت
عـرش را منتـظر خویش دگر نگذارم فرش را خسته و پیـوسته قـدم بردارم عـرق سرد به پیـشانی گرمم بنـشـست یــاد ســجــاد کـنــم بـا بــدن تـب دارم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت امام رضا علیهالسلام
هم قـضا هم قـدر دعـای شـما پس رضای خـدا رضای شما بیکران است لطف و رحمت تو نبض دنیاست زیر هر قـدمت جن و انس و فرشتگان خدمت جسم هستی و بقعهات جان است حرف دل بود حرف اینجا شد چـقـدر چـشـم تـار بـیــنـا شـد در شـلـوغـی آن هـمه فـریـاد جان گرفته است دخترک پایش گـل لـبـخـنـد روی لـبهـایش چــشـمهـا اشـک شـوق آورده پـای این طـفـل خـوب شد اما پـای طـفـلی رقـیـه نـه، اصلا پدر آنـگـونه دخـتـر اینـگـونه
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
نـامِ شـما دوایِ تـمـامی دردهـاست دارُالشفایِ کشورِ ما مشهدالرضاست بعد از دو ماه گریه و سینهزنی و آه اِی دستگیر فُلک وُ فَلک دستِ من بگیر آزاد کن مـرا که شدم بنـده وُ اسـیر بد کردهام اگر؛ به خودم کردهام ولی از زَهر بدتر است عملکردِ من رضا زینت نشد برایِ تو این سینهزن رضا این آخرین وصیتِ سلطانِ غربت است اینگونه دست وُپا زَدَنَت میکشد مرا یابن الشَبیب گـفتی و رفـتیم کـربلا حُجـره شبیه گوشۀ گـودالِ غم شده دلـتـنـگِ کـربـلا شـدهام آمـدم حـرم دستِ نوازشی تو بکِش بَر روی سَرم هر چند رو سـیاه برای تـوأم رضا
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
ای جگر گوشه احمد جگرت میسوزد یا رضا بال و پرت بال و پرت میسوزد آمـدی آه! عـبـا روی سـر انـداخـتـهای زهر کاری شده یا اینکه سرت میسوزد؟ مثل او گریه کن ای مرد که آرام شوی مثـل تو سـیـنه تنهـا پـسـرت میسوزد باز با روضۀ زهـرا شدهای گـریـانـش حجره انگار که در چشم ترت میسوزد باز هـم روضـه گـودال بـه یـادت آمـد کـربـلا آمـده و دور و بـرت میسوزد آنچنان یاد حسینی که دلت کرب و بلاست خیمه انگار که پیـش نظرت میسوزد مثل یک مارگزیده به خودت میپیچی جگـرت آه رضا بال و پرت میسوزد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
میان حجره غربت به زیر پر سر داشت و شوق بال گشودن به سوی دلبر داشت به هر نفس شرر از جان او زبان میزد که او درون جگر شعلهای ز آذر داشت
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
بی بال و پر افتاده بودی کنج حجره با چـشم تر افتاده بودی کـنج حجـره حتی درون سیـنهات انـفـاس؛ دردنـد غـرق شـرر افتاده بودی کنج حجره دور و برت لبـریزِ از خونابه بود و دور از نظر افتاده بودی کنج حجره آمد جـوادت سـر به دامـانش گذاری وقتی به سر افـتاده بودی کنج حجره هر چند از زهر جفا خونین دهن شد شکـر خـدا بر پیکـر پاکـش کـفن شد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
ای ضـامن آهـو؛ هـمۀ بـود و نـبـودم قربان تو و لطف و عطای تو وجودم در بـیـن مـحــبـان تـو آلــوده تــریـنـم شرمنـده از ایـنم که مـطـیع تو نبـودم گه گاه تو را دیدم و نشناختم ای وای صد حیف که آغوش برایت نگـشودم
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
ز سـیـنه آه بـرآریـد با همه شـررش ز دیده اشک ببـاریـد تا رسد اثـرش امام مفـترض الطاعه بر زمین افتاد شبیه جدّ غریبش بخاک خورده سرش میان حجره چو گودال دست و پا میزد شبـیـه ما رگـزیده رسـید درد سـرش به کام تشنه پسر را گهی صدا میزد چه گویم از اثر زهر کینه بر جگرش رسید زادۀ زهـرا به طـرفـة العـیـنی سـر مـبـارک بـابـا به دامن پـسـرش به کربلا همۀ ماجـرا شده با لعـکـس سـر مـبـارک اکـبـر به دامن پـدرش میان حجره امام غـریب بود و جواد ولی به قتل علی لشگریست دور و برش میان حـجـره پـسر در کـنار بابا بود ولی کنار علی چند نیزه در کـمرش صدای یا ابـتـای عـلـی که بود بـلـند رسید قبلِ حسین، آهنی به فرق سرش شبـیه باز شکاری رسید با دل خون نه قوتی به کمر، نه رمق به بال و پرش نگـاهِ حـسرتِ بابـا به ارباً اربا، بود نشست کوه به زانو، شکسته شد به برش صدای عمه میآید، علی ز جا برخیز! خدا کند که نیفـتد به جسم تو گذرش
: امتیاز
|
زبانحال امام رضا علیهالسلام قبل از شهادت
تـنـهـا مـیـان خـانه با حـالی خـرابم خونین جگر از زهر کین در التهابم دردی تـمام پـیـکـرم در بر گـرفـتـه میپـیچـم و مینـالم و در اضطرابم بر روی خاک افتاده و مینالم از درد منهم چو جـد اطهـر خود بـوتـرابم زهری که مأمون داده آتش بر دلم زد سوزد دل و لب تشنۀ یک جرعه آبم دور از مدینه در غریبی میدهم جان سوی جنان بییار و یـاور در شتابم دلتنگ خویشانم در این وادی غربت نام جـوادم این زمـان باشد خـطـابم سر را به روی زانوی او میگذارم او الـتـیـامی هـست بر قـلـب کـبـابم هستم رضا یعنی که راضی بر قضایم در راه حق گـشـته شهـادت انتخـابم شکـر خدا مینوشم از جام شهـادت سرمست وصل از لذت این شرب نابم وا میگـذارم بـر خـدا خـصم پـلـیدم در انــتـظـار وعــدۀ روز حـســابـم
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
کار تو همه مهر و وفا بود، رضا جان پاداش تو، کی زهر جفا بود، رضا جان آن لحـظه که پـرپـر زدی و آه کـشیدی معصومه مظلومه، کجا بود رضا جان؟ بـر دیـدنت آمد چـو جـوادت ز مـدیـنـه سـوز جـگـرش، یا ابـتـا بود رضا جان تنها نه جگـر، شمعصفت شد بدنت آب کی قتل تو این گونه روا بود، رضا جان تو ناله زدی، در وسط حجره و زهـرا بالای سـرت نوحـهسـرا بود رضا جان یک چـشم تو در راه، به دیدار جوادت چشم دگرت کرب و بلا بود، رضا جان جان دادی و راحت شدی از زخم زبانها این زهـر، برای تو شـفا بود رضا جان از آتش این زهر، تن و جان تو میسوخت اما به لـبت، ذکـر خـدا بـود رضا جـان روزی که نبـودیم در این عـالـم خـاکی در سـینه ما، سـوز شما بود رضا جان از خویش مران «میثم» افـتاده ز پا را عمری در این خانه گدا بود رضا جان
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
آقـایـمان آمـد عـبا روی سـرش بود رنگ کبودی بر تـمام پیکـرش بود در کـوچه یاد ماجـرای کوچه افـتاد یا فاطـمه یا فاطـمه ذکـر لـبـش بود دستی به پهلو دست دیگر روی دیوار پهـلـو گـرفتـن یادگـار مـادرش بود او در مـیان حـجـرهای دربـسته اما صدها فرشته در کنار بسـترش بود او دست و پا میزد ولی با کام عطشان گویا که دیگر لحظههای آخرش بود اما تمـام فکـر و ذهـنش کـربلا بود یـاد غـریـبیهای جـد بیسـرش بود مردم گریز کربـلایم اینچنین است آمد جـواد و لحـظـه آخـر برش بود اما به دشـت کـربـلا جـور دگر شد اربـابـمان بـالای نعـش اکبرش بود بـایـد جـوانـان بـنـیهـاشـم بـیـایــنـد تا این بدن را بر در خـیـمه رسانند
: امتیاز
|
زبانحال امام رضا علیهالسلام قبل از شهادت
زهـر جـفـا نیـلـی نـموده پـیکـر من یعـنی رسـیـده لحـظـههای آخـر من در بین حجره بر خودم میپیچم از درد این چه بـلایی بـود آمـد بر سـر من چشمم نمیبیند، زمین خوردم دوباره این ضعف بسیارم شده درد سر من درد کـمـر آخـر امــانـم را بــریــده تـازه شـبـیـه تو شـدم ای مـادر مـن از روضههای «تازیانه» «میخ» «سیلی» آتـش زبـانـه مـیکـشـد از بـاور من با هر نفس خون جگر میریزد از لب آلالـه مـیبــارد کـنـار بــسـتــر مـن شکـر خـدا این جا نـبـوده تا بـبـیـنـد این صحنه جان دادنـم را خواهر من تصویـری از گـودال و تلّ زیـنـبـیه افـتـاده بـین قـاب چـشـمـان تـر مـن
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
نـالـه و زمـزمـه مـرغ سـحـر مـیآیـد مگر امـروز عـزیـزی ز سفـر میآیـد برو ای باد صبا گو به غـریب الغـربا تـقـی امـروز بـه دیــدار پــدر مـیآیـد منتظر باش طـبـیـبانه پسر از ره دور ســر بـالـیـن تـو بـا دیــده تـر مـیآیــد چشم بگشود، دم دادن جان سرور طوس ناگـهـان دیـد جـوادش که ز در میآید لیک در کرببلا قصه به عکس اینجاست آنچه در دست ز تـاریخ و خـبر میآید دیـد در کـربـبلا زینب مـظلـومـه زار که حـسیـن بر سـر بالـین پـسر میآیـد چهره بر چهره فرزند نهاد آن شه و دید خون از آن صورت مانند قـمر میآید
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
فریاد غربت دارد و چشمش به در بود در انــتــظــار دیـدن روی پــسـر بـود او دست و پا میزد مـیان حجـرۀ خود در غربت و از زهر كين خونین جگر بود
: امتیاز
|
زبانحال حضرت امام رضا علیهالسلام قبل از شهادت
غرقِ دریای غمم غم مبتلا مثلِ حسین میکِشم خود را به روی خاکها مثلِ حسین میشوم پهلو به پهلو بسکه بیتابم خـدا نحوه جان دادنم باشد چرا مثلِ حسین؟
: امتیاز
|